جدول جو
جدول جو

معنی شیرازه زنی - جستجوی لغت در جدول جو

شیرازه زنی
(زَ / زِ زَ)
شیرازه بندی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به شیرازه بندی و شیرازه زدن شود
لغت نامه دهخدا
شیرازه زنی
شیرازه بندی
تصویری از شیرازه زنی
تصویر شیرازه زنی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیرازه بندی
تصویر شیرازه بندی
ته دوزی و ته بندی کتاب و دفتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیرازه بند
تصویر شیرازه بند
صحّاف که کتاب را ته دوزی می کند و شیرازه می بزند، شیرازه زن، شیرازه کش
فرهنگ فارسی عمید
(زَ / زِ کَ / کِ)
عمل و شغل شیرازه کش. ته بندی کتابها. (یادداشت مؤلف). رجوع به شیرازه کش شود
لغت نامه دهخدا
(خَ کَ دَ)
شیرازه بستن. ته بندی کتاب و دفتر و جز آن. (یادداشت مؤلف) :
دفتر گل را فلک کرد به شنگرف رنگ
زرین شیرازه زد هر ورقی را جلا.
خاقانی.
مکن گویا به عرض مدعا یا رب زبانم را
ز خاموشی بزن شیرازه اوراق فغانم را.
معزفطرت (از آنندراج).
رجوع به شیرازه بستن شود
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ بَ)
ته بندی کتاب. (ناظم الاطباء). ته بندی کتاب و دفتر و غیره. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به شیرازه بند شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شیرازه بندی
تصویر شیرازه بندی
ته بندی کتاب و دفتر و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
شیرازه زن، صحاف
فرهنگ واژه مترادف متضاد